یه کتابه بود که توش از سرگذشت یه دختری نوشته بود که با سختیای زیادی که زندگیش داشت، تونسته بود بجنگه و میدونی.درواقع خودش بود و دوستش که جفتشون واقعا زندگی سختی داشتن ولی با درس خوندن و کار کردن فوقالعاده زیاد، ینی در حدی که توی تصورتونم نمیگنجه که چقدررر زیاد، تونسته بودن آیندهشون رو بسازن و میدونی حس خوبی دارم. ینی منظورم اینه که تک به تک دبیرا میان و بهم گیر میدن. اونقدری که به من گیر میدن به هیچ احدی توی کلاس گیر نمیدن ولی من خوشحالم. ینی منظورم اینه که منم مثه همه آدما خوشم نمیاد بهم گیر بدن ولی ته ته تهش، یه جمله محو خیلی محوی یادمه که از دبیر فیزیکم شنیدم. ارزششو داره که براش وقت بذارم. همین یهجمله یا اون دفعه قبل از اون دعوای فجیعم با دبیر ریاضیم که گفتم میشه برم اتودمو بیارم از بیرون و اونم گفت من میدونم با توی بیدقت چیکار کنم که درست بشی. و بعدشو کاری ندارم که عذاب داد به معنی واقعی کلمه. ولی برای من، همین کافیه که میدونم هرچقدرم بچهها بگن عاخی بیچاره چقد دبیرا بهش گیر میدن، بازم میدونم که اونچیزی که من فکر میکنم دقیقا درسته. من واقعا و عمیقا باورشو دارم که میتونم و نتونستنم کمکاری خودمه. مثبتاندیشی و این داستانا نیستا. ولی میدونم وقتی نفر چهارم کلاس میشم و بازم دهبرابر بقیه بهم گیر میدن ینی از دید دبیر هنوزم جا داره که خودشو بیشتر بکشه بالا. از دید من به تنهاییم میتونم. وقتی بتونی و انجامش ندی یهجورایی ظلم به خودت و بقیهس. حالا منظورم خودم نیست توی اینموردا، ولی مثلا آدم با دقتی که حس درس نداره و کار رو انجام نمیده، داره ظلم میکنه به بقیه هم. خودش که به کنار. مثلا من یکیو میشناسم که خیلی ریزبین و دقیقه. این آدم باید میرفت مثلا یهکاری که نیاز به همچین ویژگیای داره ولی حس درس نداشته دیگهحیف شد دیه.
حالا من کاری ندارم ولی من خودم باور دارم که تنها چیزی که باید توی این آزمونا بهدستش بیارم اینه که چهار پنج ساعت مداوم دقتمو در یک سطح بالا-خیلی خیلی بالا-نگه دارم. ناسلامتی جراح آیندهایما. اگه الان نتونم اینکارو کنم دو روز دیگه هم از پس عملای دوازدهساعته برنمیام. حالا نمیگم عمل چه رشتهای. از اینا که میگن طرف آرزوشو توی دلش نگه داشت و فقط براش تلاش کرد. ینی میخوام بگم مغزم دوست نداره که ضایع بشه پیش خودش. ینی میخوام بگم بچه من بهت افتخار میکنم که داری جون میکنی. تو خودت میدونی سطح زندگی اونایی که درس میخونن چنتا پله بالاتره از بقیه. میگم امروز تو اتوبوس داشتی ماشینارو نیگا میکردی و میگفتی ینی همه اینا بچه خرخون بودن که الان ماشین دارنو یادته؟ نه نبودن حقیقتا. ینی توام میتونی ماشین داشته باشی ولی نمیتونی مزدا۳ داشته باشی. یه پراید اونم تا ته عمرت. دور اینم خیط بکش که با پول مامان بابات بخوای ماشین بگیری. اصن اونجوری ماشین داشتن نمیچسبه. حتی اگه سانتافه باشه. پول داشتی مزداتو بگیر، نداشتیم نگیر. خیلی سادهس بهنظرم قضیه.میگم که الان مهم نیست چقدر تا صبح میتونی درس بخونی. بشین بخون و از شنبه شروع کن خوب درس بخون. بچا، دعا کنین آزمون فردا رو خوب بدم. ینی میگم میخوام یهروزی پزشکیمو بیارم. پای خواستهمم وایمیسم. هرچی که باشه بهاش. کلا تو دنیا چیزای باارزش خیلی کمی هستن که تو مجبور نیستی بهخاطرشون بهای زیادی بدی. ولی سرکار علیه، خاطرنشان میکنم که بهشت را به بها میدهند نه به بهانه، دلبند.
درباره این سایت